چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳ , 25 Dec 2024
يکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۵۹
کد مطلب : 425966

زانوی غم بغل نمی‌گیرم

پروژه ایرانی : کتاب «زانوی غم بغل نمی‌گیرم» نوشته‌ کریس کار با ذره‌بینی متفاوت به بررسی انواع هیجان‌ها و فقدان‌های روانی از تازه‌های بازار نشر است.
کریس کار
کریس کار
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایرانی، کتاب «زانوی غم بغل نمی‌گیرم» با ترجمه‌ بهناز ولی‌پور می‌تواند برای آن دسته از افرادی که در مواجهه با خود و احساسات خود دچار مشکل می‌شوند، مفید و راهگشا عمل کند. این کتاب با زبانی شیوا و ذکر مثال‌های ملموس با مخاطب ارتباط شفافی برقرار می‌کند و این موضوع را یادآور می‌شود که «مهم نیست شرایط چقدر پیچیده شده یا تمام اتفاقات سخت و ناگوار باهم بوجود آمده‌اند، لطفا به حس‌هایت اجازه‌ی دیده شدن بده و آن‌ها را بپذیر. شرم را به اندازه شادی مشاهده کن و خشم و اضطراب را به اندازه‌ آرامش. دلیل اصلی نگارش این کتاب شرایط پیچیده و ناگهانی بوده که به طور همزمان برای کریس کار (kris carr) نویسنده‌ کتاب زانوی غم بغل نمی‌گیرم، به‌وجود آمده است. او اذعان می‌کند که چندین سال پیش مرحله‌ی فروپاشی را زیست کرده و از مرگ پدر تا تغییر کسب و کارش در زمان کرونا از یک سو و از سوی دیگر سرطان مرحله‌ چهارم خودش، شرایط را بسیار طاقت‌فرسا و غیرقابل تحمل کرده بودند.
 
اینکه هر فردی در این شرایط یا حتی شرایط مشابه آن تصمیم می‌گیرد چه برخوردی با خودش داشته باشد دقیقا موضوع اصلی این کتاب است. تاکید این نویسنده‌ی پرفروش و پرمخاطب بر اصل پذیرش حاکی از آن است که دقیقا در این شرایط پیچیده است که شما باید به خود اجازه دهید حس‌هایتان شفاف و روشن خود را نشان دهند و از بروز هیچ حسی ممانعت نکنید. امروزه قوی بودن با معنای اشتباهی رایج شده است و به این معنی است که اگر شما قوی باشید پس نباید غمگین، شرمگین یا مضطرب شوید. کتاب زانوی غم بغل نمی‌گیرم این موضوع را کاملا واضح بررسی می‌کند و در نهایت پیشنهاد می‌دهد برای رسیدن به آرامش و رها بودن در لحظه، تمام احساس خود را در آغوش بگیرید نه فقط آن‌ دسته از احساساتی را که مورد تایید جامعه‌ است. در بخشی از کتاب نویسنده با پرسش این سوال که «آیا یقین دارید فیلم ترسناکی که در ذهنتان می‌سازید اتفاق می‌افتد؟» تلاش می‌کند تا مخاطب با دیدی واقع‌بینانه و شفاف به مسائل مقابلش توجه کند، میزان واقعی تاثیر خود را ببیند، ازخودسرزنشگری بپرهیزد و به سناریوی ترسناکی که در ذهن خود نوشته کمی خنده‌دارتر نگاه کند؛ چرا که هر چیزی ممکن است مسیر سناریو را تغییر دهد. او با بیان مشاهدات خود از تجربه‌ی حس‌هایش واژه‌هایی مانند خجالت‌آور، دردناک، مفید، خنده‌دار و... را مانند کاتالیزوری برای تهیه فهرستی از زندگی و کشف لایه‌ای عمیق‌تر و مهم‌تر در آن در نظر می‌گیرد؛ زیرا به قول نویسنده: وقتی آنقدر شجاع باشیم که به قلب‌هایمان توجه کنیم، احساسات مخرب و آشفته‌ ما می‌توانند آزادی را توامان با آرامش درونی به‌وجود بیاورند و بدون کتمان درد و با پذیرش آن رهایی از هر ترس درونی و بیرونی را تجربه خواهیم کرد.
 
مهم‌ترین مسئله‌ای که کتاب زانوی غم بغل نمی‌گیرم به آن می‌پردازد در آغوش گرفتن تمام احساسات شماست. خواه این احساسات خوب باشیند خواه بد، زیرا طبق تجربه‌ی شخصی نویسنده بعد از این اتفاق حس منحصربفردی را تجربه خواهید کرد و پیشنهاد کریس کار بعد از پذیرا شدن احساسات، رفتن سراغ اتفاقاتی است که به دلیل ایجاد حس بد از مواجهه با آن ممانعت کرده‌اید. پیدا کردن جواب در لحظه می‌تواند حباب سنگینی از وابستگی و اسارت را بالای سرتان محو کند و لذت جدیدی از رهایی را برایتان به ارمغان بیاورد. این کتاب به کوشش موسسه انتشاراتی فلسفه به چاپ رسیده است.
 
در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم:
 
وقتی همه چیز از هم می‌پاشد، اثر دومینو پدیدار می‌شود (واکنشی زنجیره‌ای که با گسست اولیه جرقه می زند.) مواجهه با مرگ بخش‌های دیگری از زندگی ما را که در حال مرگ هستند به ما نشان می‌دهد. الگوها، مشارکت‌ها و بخش‌های فرسوده‌ی ما کاملاً خود را می‌نمایانند. این سرایت کاملاً منطقی است. همه سیستم‌های زندگی به هم مرتبط هستند، آنچه در یک حوزه کار نمی‌کند اغلب در دیگر حوزه‌ها نیز نیاز به کلنجار رفتن دارد.
 
وقتی زندگی زیر و رو می‌شود گوشه‌ای از روان ما به این‌که روزی این سیاره را ترک خواهیم کرد حساس‌تر می‌شود. در واقع کسی نمی‌خواهد به چنین چیزی فکر کند (از جمله خود من.) اما شاید آگاهی بیشتر از زمان محدودمان به ما کمک کند تا ببینیم با هرس‌کردن کدام بخش زندگی می‌توانیم فضایی برای فصل بعدی‌مان ایجاد کنیم. یاد حرف‌های دیوید کسلر درباره زمان و چگونگی نزدیک‌شدن عزیزان‌مان به پایان زندگی‌شان می‌افتم: «ما باید سوار این اسب لعنتی شویم و مسیرمان را طی کنیم.» این استعاره‌ای هوشمندانه برای انسان در حال مرگ است اما در مورد آن بخش‌هایی از خودمان نیز که در فرآیند فقدان و بحران مرده‌اند (یا در حال مرگ هستند) نیز صدق می‌کند. با مقاومت در برابر دگرگونی عمیق درونی مانع از روند رشد طبیعی می‌شویم.
 
گزارشگر : تحریریه پروژه ایران
https://theiranproject.com/vdcjmiexmuqe8hz.fsfu.html
# تگ ها
نام شما
آدرس ايميل شما