شنبه ۸ دی ۱۴۰۳ , 28 Dec 2024
پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۳۴
کد مطلب : 421705
دلالت‌ها را جدی بگیریم

اشارات پنهان خشم توییتری علیه معلمان

پروژه ایران : در خبرها آمده که که آموزش‌وپرورش از سریال «افعی تهران» با عنوان توهین به معلمان، شکایت کرده است. در بخشی از این سریال شخصیت اول داستان، یک فرهنگی بازنشسته را که متهم است او را به شدت در دوره مدرسه مورد آزار فیزیکی قرار داده، سوار بر خودرو خارج از شهر می‌چرخاند و او را مورد تهدید و تخطئه کلامی قرار می‌دهد.
اشارات پنهان خشم توییتری علیه معلمان
به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران،  به باور من شکایت از عوامل سریال افعی تهران، نشان‌دهنده واکنش دفاعی این وزارتخانه‌ است. پیش‌از این هم گروه‌های صنفی مانند پرستاران یا پزشکان و... نسبت به موارد مشابه واکنش یکسانی داشته‌اند.

مثلاً وقتی در فیلم یا سریالی، پزشکی کلاهبردار یا خاطی نشان داده می‌شود بلافاصله جامعه پزشکی واکنش نشان می‌دهد. من تفاوتی میان دفاعی بودن واکنش جامعه‌ی پزشکی، پرستاری، حقوقدانان، نظامیان یا معلمان نمی‌بینم و تعصب صنفی ندارم. به باور من این مساله که نشان دادن فردی با یک شغل خاص و در هیات بدمن می‌تواند تمام آن شغل و صنف و حرفه را زیر سوال ببرد یک مساله‌ی اجتماعی قابل مطالعه است.

سوال اینجاست که چرا ما تصور می‌کنیم وقتی یک معلم زیر سوال رفته، تمام معلمان زیر سوال رفته‌اند. به نظر من در بطن این داستان باید احساس گناهی را دنبال کرد. شکایت آموزش و پرورش، و  اعتراض‌های صنفی در مورد زیر سوال رفتن شان یک حرفه و قدسیت یک شغل همانند پزشکی یا معلمی یک روی سکه است. روی سکه که در خود پنهان کردن احساس گناهی را مایش می‌دهد که باید ترجمه‌ی آن را در جای دیگری دید. از آن طرف داستان در همین مورد بازنمایی یک معلم تنبیه‌گر در سریال افعی تهران شاهد واکنشی هیستریک و توده‌ای در توییتر هستیم. شما اگر توئیتر فارسی را بعد از این ماجرا بررسی کنید بر اساس تصویری که در این رسانه از وضعیت مدارس باز شده است خیال می‌کنید که مدارس ایران در دهه ۶۰ یک شکنجه‌گاه قرون وسطایی بوده است. البته این قضاوت را هم نباید چون دفاع کورکورانه از معلمان و تخطئه قربانیان قلمداد کرد. چرا که تنبیه فیزیکی در دهه‌های گذشته و به ویژه در دهه ۶۰ واقعیتی انکارناپذیر است. خیلی از افراد از شرایط مدارس و تنبیه‌های بدنی که علیه آنها اعمال شده نوشتند که برخی از آنها تراژیک و دردناک است.

کنشگران توییتری هر چند ممکن است از دایره‌ی انصاف و بازنمایی حقیقی واقعیت پا فراتر گذاشته باشند، اما شرم و گناهی را که در قالب دادخواهی علیه بیان کننده مساله قرار بود پنهان شود بر دایره افکندند. نظام تعلیم و تربیت در ایران با چوب فلک معنی شده، حتی اگر امروز دیگر از آن تنبیه‌ها خبری نباشد، و حتی یک تنبیه کوچک در روستایی دور افتاده بتواند مشمول دستور فوری پیگیری ویژه وزیر آموزش و پرورش گردد. چوب الف فلک و ترومایی که در نهاد جامعه خانه کرده، چونان انبوهی تروماهای دیگر گاه و بیگاه خود را به شیوه‌های مختلف نمایان می‌کند. یادمان نرود دهه‌ی ۶۰ فقط دهه تنبیه و چوب و فلک در مدرسه‌ها نیست و به خیلی چیزهای دیگر هم شناخته می‌شود. چیزهایی که حتی اشاره‌ای به آن فوران خشم و اندوه را به کام و جان کسان فراوانی می‌ریزد. به نظر می‌رسد این سریال یک خاطره جمعی را به شکل توده‌وار بیرون کشیده است. اما این نوع کنش‌نمایی خاطرات قدیمی و سیلاب خشمی که در فضای اجتماعی مجازی جاری شده اتفاقاً باید سیاستگذاران اجتماعی را به فکر ببرد. این حجم متراکم خشم که در سینه‌ی جامعه انباشته شده هر آنی ممکن است در خیابان‌ها و فضاهای بین‌فردی سرریز کند. خشم ناشی از تبعیض و ستم وقتی فضای پردازش و امکان دادخواهی و پیگیری نداشته باشد، فقط فضای انتقام ایجاد نمی‌کند بلکه ذره ذره روح جامعه را می‌خورد و می‌تراشد. 

اما سوال بعدی این است که آیا تنبیه بدنی، آثار روانشناختی دارد یا خیر؟ قطعاً دارد. تحقیر، تنبیه و خشونت به هر شکلی پیامد دارد؛ چه از سوی حاکمیت؛ چه در خیابان، و یا در مدرسه و خانواده.

و در مورد آموزش‌وپرورش یک نکته مهم وجود دارد و آن این است که این سیستم بزرگ و مهم به دلایل مختلفی‌ درهایش را بسته و محققان در دو حوزه روانشناختی و اجتماعی دست‌کم، امکان ورود به آن را ندارند. هر چند در سال‌های اخیر گشایش‌هایی دیده شده اما به هر حال، درها کاملا باز نیست. آموزش و پرورش البته ادعا دارد که سیستم‌های دانشگاهی پژوهشی ویژه‌ی خود را دارد. اما به باور من هیچ سیستمی نمی‌تواند ادعا کند که بدون تکیه بر نهادهای دانشگاهی و جامعه‌ی مستقل علمی می‌تواند دست به خود-ارزیابی بزند یا برای بهبود و اصلاح خود اقدام جامعی انجام دهد.

 نباید این را هم منکر شد که نهاد دانشگاه در ایران سال‌هاست که از جامعه و از واقعیت‌های اجتماعی به میزان زیادی گسسته است و نمی‌تواند دستاوردهای محدود علمی خود را به کالای مورد مصرف جامعه از جمله در بخش آموزش تبدیل کند.

با همه‌ی این‌ها به نظر من نباید از فضایی که در توییتر یا در رسانه‌ها ایجاد می‌شود هراسید. کما اینکه بازنمایی درمانگر در این سریال هرچند کج و معوج است اما بحث‌هایی را دامن زد که تاکنون صورت نگرفته بود و می‌توان امیدوار بود که با تداوم این بحث‌ها، دانش جامعه ارتقا یابد. 
 
گزارشگر : تحریریه پروژه ایران
https://theiranproject.com/vdcgzq9tnak9xu4.rpra.html
نام شما
آدرس ايميل شما