به گزارش پایگاه خبری پروژه ایران، محمدحسین فرحبخش نویسنده، کارگردان و تهیهکنندهی بنام سینما است. وی که از سال 61 در فیلمسازی فعالیت مستمر داشته از سینماگرانی است که بر آنچه بر سینما گذشته و میگذرد اشراف کامل دارد. طبق نظر اهالی رسانه و سینما شاید بتوان فرحبخش را جز معدود تهیهکنندگانی برشمرد که هزینههای فیلمسازیاش را از سرمایه شخصی تامین میکند. این امر و وابسته نبودن وی باعث شده در گفتوگوها صریح و بیپروا از مناصب عمل کند. در ادامه گفتوگوی محمدحسین فرحبخش را با هنرآنلاین پیرامون سینما، حواشیاش و فعالیتهای وی خواهید خواند.
بر کسی پوشیده نیست که سینما در این سه سال اخیر سعی کرد حداقل چرخ سینما بچرخد و تمام تلاشش حفظ و رشد گیشه بود. متناسب با این هدفگذاری فیلمهایی با قدرت تضمین گیشه اکران شدند. «فسیل»، «هتل»، «شهر هرت» و «هاوایی» از جمله این فیلمها بودند. اما عدهای از منتقدان و اهالی سینما هم معتقد بودند که این را نمیتوان رونق دانست و حتی میگفتند که سینما به ابتذال کشیده شده. نظر محمدحسین فرحبخش در این خصوص چیست؟
آن عدهای که رونق گیشه را انکار میکنند آنهایی هستند که خیلی وقت است که دیگر از آنها اثری نمیبینیم. به نوعی میتوان گفت زمانشان تمام شده است. البته فیلمهایی در کارنامهی فیلمسازی دارند که در زمان خودش فیلمهای خوبی بودهاند، اما الان دیگر اطلاعاتشان از دنیای فیلمسازی بهروز نیست. عمده افرادی که رونق ایجاد شده را نفی میکنند، انسانهای حسودی هستند. رجوع کنید به قبل از کرونا که فروش سینما 400 میلیارد بوده. ضمنا از این میزان هم 300 میلیاردش مربوط به 3 تا 4 فیلم بوده، 100 میلیارد باقی مربوط به 75 فیلم.
آن زمان هم که میخواستند از سینما صحبت کنند همین را میگفتند. اینها آدمهای نقزنی هستند. منتها وقتی فروش فیلم میرسد به 1200 میلیارد، حسادت عصبیشان میکند. در حالی که علتش بلد نبودن فیلمسازی خودشان است. علاوه بر این؛ همین حالا هم که سینما فروش 1200 میلیاردی داشته، 900 میلیاردش مربوط به 5 تا 6 فیلم است. بقیهی فیلمها کلا 300 میلیارد گیشه داشتهاند. گیشه متعلق به فیلمسازانی است که سابقهی فیلمسازیشان مشخص است و همیشه فیلمهایشان پرفروش و مردمپسند بوده.
این دولتی که گذشت با وجود مشکلاتی که وجود داشت، یک حُسنش این بود که اکران را بسیار خوب مدیریت کرد. این مدیریت را هم مرهون دکتر سهرابی هستند. کسانی در شورای صنفی هستند که به استثنا چند نفر اندک، باقی حسودند و در واقع دیگر در تشخیص اقتضائات ناکارآمدند. آقای سهرابی کسی بودند که اکران را هدایت کردند و اگر نه همینها جلوی فروش فیلمها را میگرفتند.
در این دوره تدبیر این بود که فیلمهای مردمپسند ساخته شد که بتوان نظر مردم را جلب کرده و به سینما دعوتشان کند. هر چند من هم با یکسری سیاستهایِ فیلمسازی حاکمیتی مخالفم. عرضم این است که باید در کنار فیلمهای کمدیای که گیشهپسندند، فیلمهای اجتماعی ساخته شود. اما باید دقت شود امروز مردم کمدی میطلبند. فیلمهایی که به اسم اجتماعی بیرون میآید اغلب هیچ ربطی به فیلم اجتماعی ندارند. اغلب ضعف دراماتیک دارند و نتوانستهاند قصه را دراماتیزه کنند. این است که این دست فیلمها در جذب مخاطب ضعیف هستند.
یکی دیگر از ایراداتی که فیلمسازان به مدیریت سینمایی دارند، طولانی شدن زمان انتظار در صف اکران است. برخی معتقدند با توجه به زمان انتظار فیلمها در صف اکران، سوژه و موضوع فیلم بیات میشود. شما تا چه اندازه این نظر را تایید یا رد میکنید.
همیشه تا آنجایی که در خاطر دارم (از سال 61 که در سینما هستم) صف اکران شلوغ بوده. البته متناسب با تولیدات شلوغ بوده. یک موقعی کل فیلمها 100 فیلم بوده. در مورد آن دسته افرادی که از صف اکران ایراد میگیرند، باید بهشان گفت اصلا اکران به وزارت فرهنگ برنمیگردد. اینها ایراد الکی میگیرند. شما فکر کنید دو سوپرمارکت اطراف خانه شما هستند. کسی به شما زور نمیکند که از کدام خرید کنید. وزارت تعیین نمیکند که کدام فیلم اکران شود. این سینمادار است که تصمیم میگیرد کدام فیلم اکران شود.
سینمادار هم درست تصمیم میگیرد. چون به فکر این است که بتواند با اکران، جذب سرمایه کند. اگر یکسری فیلم مقبولی نساختند و در صف اکران هستند، سینمادار چرا باید این فیلم را اکران کند. معمولا غر میزنند که به فیلم ما اکران نمیدهند. در حالی که این نیست. اگر فیلمی در مدت کوتاهی از پرده پایین میآید دلیلش نفروختنش است.
نمونه این موضوع پارسال پیش آمد. اول محرم، آقای سهرابی «شهر هرت» و «فسیل» را از پرده برداشت. فروش سرسامآور پایین آمد. اشتباه پارسال این بود که بعد از هفتم امام به سینماها اجازهی کار دادند. در حالی که روال این بود که همیشه بعد از سوم امام سینماها باز بوده. تا روز هفت امام که سینماها میتوانستند فیلمهای اجتمای و غیرکمدی اکران کنند، فروش سینماها همانطور که گفتم افت شدیدی داشت. بعد از هفت امام که مجدد امکان اکران «فسیل» و دیگر فیلمهای کمدی پیش آمد، مجدد فروش سیر صعودی پیدا کرد. چرا فیلمها نتواستند در آن بازه زمانی فروش داشته باشند. مردم نرفتند آنها را ببینند. اینکه گفته میشود فیلمهای کمدی جلوی موفقیت دیگر فیلمها را گرفته بیهوده است. کسی نمیرود ببیند.
همهی فیلمهایی که در صف اکران هستند که بد نیستند. البته سوژهشان مشمول گذر زمان میشود. تکلیف آنها چیست؟ این در حق فیلمساز اجحاف نیست؟
اتفاقا در این مورد من میپرسم چرا باید فکر کنیم اجحاف شده؟ شما اگر از بقالی این طرف خانهتان خرید نکنید و از دیگری خرید کنید؛ آیا در حق آن یکی اجحاف کردهای؟ آن لحظهای که خرید کردی تشخیصت این بوده که کار درست این است. یا ممکن است جنسی که میخواستی را این بقالی داشته و آن یکی نداشته. در مورد این دست فیلمها هم اجحافی نشده. اینها بنجل بوده. قابل اکران نبودند. اگر فیلم جالبی بود، سینمادار آن را میقاپید. شما فکر کنید فیلمی مثل «آواز قو» یا «کما» یا «زندگی خصوصی» را اگر پروانه نمایش گرفته باشد، سینمادار میگذارد روی زمین بماند؟ پس چه اجحافی شده؟ جز اینکه آن فیلمها بنجل بوده.
اخیرا منتقدی در قبال فیلمهای کمدی این سالها لفظ بسیار بدی را گفته. فیلمهایی که من ساختم چه بوده؟ «آواز قو»، «بهشت پنهان»، «آواز تهران»، «زندگی خصوصی»، «تکیه بر باد»، «شبهای تهران»، «میش»، «عقرب» و «بچههای طلاق» اینها به ... نمیارزد؟ آن موقع تو کجا بودی که این فیلمها را ببینی؟ در خصوص این فیلمها در مجازی پیامهای زیادی میگیرم که میگویند ما با این فیلمها زندگی کردیم و زندگی ساختیم. ساخت خیلی از این فیلمها برای خیلی از فیلمسازان منتقد آرزوست. در حالی که برای ما خاطره شده. 70 فیلم ساختیم. فیلمهایی که حتی اگر 50 تا 100 سال آینده هم دیده شوند، همچنان دیدنی هستند و مخاطبان از آنها لذت میبرند.
فیلمی که سوژهی خوب، بازی خوب، فضاسازی خوب و و و داشته باشد، در طول تاریخ سینمای ایران کم نداشتیم.
«گنج قارون» مربوط به 60 سال پیش است. این فیلم را بچهی 10 ساله هم دیده و خوشش آمده. همین را آدم 80 ساله هم دیده و لذت برده. این در مورد «قیصر» «گوزنها» و «رضا موتوری» هم صادق است. افراد در سنین و زمانهای مختلف میتوانند این فیلمها را ببینند. امروز به نسبت 40 تا 50 سال گذشته تغییرات زیادی پیش آمده. یک نمونه کوچکش همین تلفن همراه و در پلهی بعدی هوش مصنوعی. این تغییرات معادلات را به هم میزند. اما همه همچنان این فیلمها را میبینند و از سازندگانشان صحبت میکنند. فیلم «آواز تهران» را سال 70 ساختیم. اولین فیلم تنیجری بود. یا فیلمهایی مثل «نیش» و «عقرب» جز اولین فیلمهای اکشن هستند. یا فیلم «عطش» از اولین فیلمهای خیابانی است که هنوز دیدنی است.
فیلمسازانی که به این فیلمها بد میگویند، یک پلان فیلمهایشان را بگذارند کنار «کما»، «آواز قو» و «آواز تهران» اگر قابل قیاس بود. بخش عظیمی از حرفهایشان از روی حسادت است. نمیتوانند و بلد نیستند. اما نمیتوان منکر این شد که چرا نمیگذارند فیلم اجتماعی ساخته شود. در واقع کاری میکنند که فیلمساز خوب، فیلم نسازد.
در حالی که میشد بسیاری از تحولات اجتماعی و فرهنگی را با فیلمها کنترل کرد.
تحقیقات و مطالعات نشان داده که وقتی تعداد مخاطب سینما بالا باشد، امنیت اجتماعی کشور هم بالا میرود. این در قبل و بعد از انقلاب آمار گرفته و بررسی شده. سرگرمیها باعث دور شدن جامعه از بزه میشود. یا حتی فرد بزهکار، وقتی سرگرم باشد، زمانش پر میشود. وقتی در طول روز 3 تا 4 ساعت مشغول سرگرمی باشد دیگر فرصت بزه ندارد. البته این به معنای این نیست که هر چه بزهکار است میرود فیلم میبیند. اصل سینما یعنی سرگرمی.
دهه شصت یک اشتباه بزرگ انجام شد. تصمیم گرفتند سینما را از نو اختراع کنند. سینمای آقای بهشتی و انوار به شدت با سرگرمی مبارزه میکرد. میگفتند سینما دانشگاه است. مسجد است، الهیات است، فلسفه است. سینما اینها نیست؛ هر چند میتواند باشد. وقتی بُعد سرگرمی سینما را حفظ کنی، دانشگاه و فلسفه و الهیات هم میتواند باشد. اما اگر هیچکدام از اینها را نداشت هم مشکلی ندارد. اصلا وظیفهی فیلمساز این نیست که فکر کند الان چطور بسازد. بنابراین آن دسته از افرادی که نظرات شاذ افاضه میکنند؛ نظراتشان محلی از اعراب نیست. نه بین مسئولین، نه بین اهالی سینما به اینگونه نظرات توجهی نمیشود.
باتوجه به صحبتهای انجام شده پس شما قائل به این هستید که رونق گیشه اتفاق افتاده و حالا در گام بعدی باید رفت سراغ پازلهای دیگر سینما؟
در جمهوری اسلامی هر فیلمسازی که فیلمی ساخت که توانسته مردم را بخنداند و فروش کند، باید دستش را بوسید و آن فیلمساز جایش صف اول بهشت است. شک نکنید. چون کسی که بتواند فیلمی بسازد که با مردم ارتباط برقرار کند از خیلی مسائل پرپیچ و خم گذشته. کسانی که از این فیلمها ایراد میگیرند همانطور که گفتم حسودند و عرضهی فیلمسازی ندارند. ضمنا نمیشود به گیشه توجه نکرد. یک حدیث از پیغمبر است که میفرمایند وقتی فقر از دری وارد شود ایمان از در دیگر خارج میشود. پیش از هر چیز باید گیشهی سینما رونق داشته باشد. وقتی چراغ سینما روشن است، آن وقت میشود از ژانرها حرف زد.
مردم سینما رفتن را فراموش کرده بودند. در این باره تعارف نداریم. الان سینما آمده در سبد خانواده. ایراد گرفتن از این رویه حماقت است. بهترین کار برای دولت بعد ادمه دادن همین شیوه مدیریتی است. فقط ممکن است در دولت بعد، فضای اجتماعی فیلمها آزادتر شود. اگر دولت بعد بخواهد جلوی این مسیر فروش را بگیرد ما به عنوان تهیهکننده جلویش را خواهیم گرفت. مسیر فروش و هیجانی که در سینما پیش آمده را باید ادامه داد. هر چند که اگر کسی میخواهد فیلمهای دیگری بسازد، باید به او هم مجوزهای لازم را بدهند.
جلوگیری از ساخت فیلمهای اجتماعی باعث هزینههای بیهوده برای کشور میشود. مثلا در مورد فیلمهای «ملاقات خصوصی» یا فیلم «علفزار» اینها موضوعات تند و عجیب و غریبی داشتند؛ اما نمایش داده شد و زمینهی همراهی مردم با کشور را هم ایجاد کرد. چرا نباید چنین فیلمهایی ساخته شود. سلیقهی شخصیام در کارگردانی فیلمهای اجتماعی است؛ اما کمدی هم میسازم. مردم را راضی میکنم تا خوشحال شوند و نشاط در جامعه جاری شود. در زندگیام راه نجات اخرویام را همین فیلمهایی میبینم که مردم را خندانده. مردم رفتند و لذت بردند. به برکت دلشادی مردم خدا به من هم نظر میکند.
چه بسا با اکران فیلمهای کمدی و نفس کشیدن سینما، فیلمهای دیگر هم به فروش دست پیدا کنند. این را در مورد «مست عشق» شاهد بودیم. منتقدان زیادی گفتند این فیلم نتوانست متناسب با انتظاراتی که از آقای فتحی میرفت رضایتبخش باشد و اگر 4 یا 5 سال پیش اکران میشد درصد موفقیتش در گیشه این چیزی که الان رقم خورده، نمیبود. اما در جو فروش فیلمهای کمدی «مست عشق» فروش خوبی داشته.
فیلم «مست عشق» به برکت همان فیلمهای کمدیای که در اکران است فروش کرده است. در سینما وقتی باز باشد مردم از فیلمها استقبال میکنند. قبلا هم گفتم آنهایی که فیلمشان فروش نمیرود بلد نیستند فیلم بسازند. فقط بلدن غر بزنند. برخی از اینها انسانهای منصفی هستند اما مطلع نیستند. بر اساس شنیدهها صحبت میکنند. اما اکثر این صحبتها از سر حسادت است. در مورد ساخته نشدن فیلمهای اجتماعی من هم معترضم. چرا نمیگذارند این دست فیلمها ساخته شود. ترس بیموردی دارند. ضمنا از عید تا حالا مگر از بین فیلمهای اکران شده، چند فیلم کمدی بود. 90 درصد فیلمها کمدی نبوده. پس چرا فروش نمیکنند. صف اکرانشان که باز است. برای این است که مردم فیلمهایشان را نمیپسندند. با وجود تبلیغاتی که انجام میشود اما فروش ندارند.
محمدحسین فرحبخش یکی از مردان هزار چهرهی سینماست. هم نویسندگی کرده، هم کارگردانی، هم تهیهکنندگی. مسئولیتهایی هم در شوراهای صنفی داشتهاید. در کنار این فعالیتهایی که مستقیم در امر فیلمسازی دخیلند، مالکیت سینما عصر جدید هم متعلق به شما بوده و در گیرودار همهگیری کرونا تعطیل شد. با توجه به رونق حاکم بر گیشه و البته نوستالژی بودن این سینما برای مخاطبان سینما، ممکن است سینما عصر جدید فعالیتش را از سر بگیرد؟
ساختمان سینما «عصر جدید» تغییر کاربری داده شده. آنجا دیگر سینما نخواهد بود. یه عده میگویند در سینما عصر جدید نوستالژی داریم و تعطیلی و یا تغییر کاربری آن را درست نمیدانند. سوال من از آنها این بوده که چند سال است که والدینتان را از دست دادهاید. مثلا جواب میدهند 12 سال. میپرسم چندبار زیارت قبورشان رفتهاید. میگویند 2 بار. پاسخم این است که شما زیارت قبور والدینتان را که امری توصیه شده است و به نوعی برگشت به ریشهی افراد است انجام نمیدهید، بعد از نوستالژی بودن سینما عصر جدید صحبت میکنید. من 30 سال است پدر و مادرم فوت شدهاند. نشده است که یک هفته نروم سر خاکشان. مگر اینکه ایران نباشم. نوستالژی را جای دیگری خرج کنید. ضمنا پدر و مادرتان واجبترند یا سینما عصر جدید. من که نباید زندگیام را بگذارم زمین تا شما به نوستالژیهایتان برسید. شما بروید زیارت قبور پدر و مادرتان. آنها دعایتان میکنند به همه چیز برسید.
برگردیم به موضعگیری سینماگران در قبال اتفاقاتی که در سینما میافتد. در مقابل سینماگرانی که همیشه نقش معترض را دارند فیلمسازانی داریم که به وجود عضویت در شوراهای عالی سینما وقتی فیلمشان مجوز نمیگیرد محجوبانه برخورد کرده و در قالب اپوزیسیون برخورد نمیکنند و معمولا نگاهشان به رویدادها منصفانه و به دور از غرضورزی است. اما این شیوهی برخوردی از طرف بدنهی سینماگران همچنان مورد عتاب واقع میشود. این تعاملات را چگونه میبینید؟
سینماگران محجوب، حسود نیستند و بروزند. این اشکال وارد است که چرا به برخی فیلمهای اجتماعی مجوز داده نمیشود. ولی معتقدم با تمام ایرادات وارده نمیتوان نقاط قوت را ندید. همانطور که گفتم با این رویه زاویه دارم؛ اما اگر کار خوبی کرده باشند چرا نباید بگویم. اهل هیچ جناحی نیستم و همیشه این را هم گفتهام. نه تنها آن یکی دو نقاط قوت را خواهم گفت حتی تشویقشان هم میکنم. در کنار اینها منتقد نقاط ضعف هم خواهم بود و اعتراض هم خواهم کرد.
عدهی شناخته شدهای حتی اگر تصمیمات درستی که گرفته میشود باب میلشان نباشد ناسزا میگویند و در نهایت حرفشان این خواهد بود که مجوز فیلم اجتماعی داده نمیشود. دولت جدید که مستقر شود و مجوز فیلمهای اجتماعی هم که سهولت پیدا کند؛ باز میبینیم همین عده کارهای نیستند. اعتراضات را به خاطر بسپارید و در دولت بعد پیگیری کنید ببینید آیا فیلم اجتماعی میسازند.
فیلمهای پرفروشی که چراغ سینما را روشن کرده را در کل تاریخ بعد از انقلاب نداشتیم. اگر قرار بود مثل 10 سال پیش مجوز ساخت یا اکران چنین فیلمهایی داده نشود، با توجه به تعداد سالنهای سینما، همهی سالنها تبدیل به انبار میشد. نمیشود از این امر مثبتی که اتفاق افتاد غافل شد. باید از نکات ارزندهای که وجود داشته تقدیر و تشکر کرد و نقدهای وارده را هم متذکر بشویم. چرا هنوز نسبت به مدیریت سینما در دههی شصت معترضم؛ چون باید مدیران بعدی بدانند اگر همچین جنایاتی کردند ما فراموش و رها نخواهیم کرد. باقی مدیران هم بدانند و آن رویه و خطاها را انجام ندهند.
کارنامه کاری محمدحسین فرحبخش فقط به تولیدات سینمایی محدود نمیشود. در مسیر سینمایی فرحبخش بازیگران، و عوامل فنی هم به سینما معرفی شد. یکی از آنها کریم امینی است که «فسیل» از آثار اوست.
کریم امینی دستیار 3 من در «زندگی خصوصی» بود. همایون اسعدیان عکاس چندین فیلم من بود. بعد دستیار کارگردانی را عهدهدار شد تا اینکه «نیش» را به عنوان اولین فیلمش ساخت. خانم میلانی هم همینطور. ایشان اولین فیلمشان «بچههای طلاق بود» خیلی افراد دیگر هم هستند. مثل شهرام شاهحسینی سه فیلم «کلاغپر»، «زنها فرشتهاند» و «آقای هفت رنگ» را با او کار کردم. فیلمبردار، بازیگر، موزیسین خیلیها از طریق فیلمهایی که ساختم به سینما معرفی شدند.
علاوه بر اینها؛ پیش آمده که فیلم برجسته و پرفروش ساختهام؛ ولی اگر شما در تولیدش کارهای بودهای، کارگردانش هم کارهای بوده. هرگز در این باره صحبت نکردم. به شخصیت کارگردان احترام گذاشتم. کسی هم جرات نکرده به آن کارگردان بگوید بالای چشمت ابروست. برای اینکه من او را انتخاب کردم و آبرویم بوده. اما دیدم تواناییاش را ندارد. پس ایستادم و خودم کار را انجام دادم.
بسیار اثر ارزندهای هم شده. اما اگر ببینم کارگردانی کارش را بلد است میروم گوشهای مینشینم. اصلا کاری ندارم. من اگر قرار است دستمزدی بدهم دلیلی ندارد خودم کارگردانی کنم. وقتی کسی کارش را بلد نیست من مجبورم خودم وارد شوم. این جز وظایف تهیهکنندگی است. اما در همه زمینهها از صدابردار بگیر تا صداگذار و فیلمبردار، گریمور، طراح گریم... اغلب هم صفرکیلومتر بودهاند. خیلی از بازیگرهای استار، با فیلمهای من مطرح شدند.
از آنجا که به واسطهی تجربهتان در فیلمسازی ارتباط زیاد و طولانیای با عوامل سینما بالاخص بازیگران داشتهاید، آیا در روند کاریتان با چالش بازیگر سالاری درگیر شدهاید؟
بازیگران زیادی کارشان در سینما را با فیلمهای من آغاز کردند. امین حیایی اولین بازیاش را در فیلم من انجام داد. حیایی نامبر وان است. همهی بازیگران برایم محترمند؛ اما امین حیایی یک ویژگی خاصی دارد که دمش گرم. یک انسان به تمام معناست. روزی که آمد به عنوان بازیگر مکمل کنار پورعرب بازی کند با امروز ستارهی بلامنازع در رفتار و کردار است. نه فقط با من، با من اگر درست رفتار کند خیلی اهمیت نخواهد داشت، اینجا منظورم حتی کسی است که چایی جلویش میگذارد، با او هم به شکلی رفتار میکند که با من رفتار میکند. ارتباط مردمیاش بسیار درست و موقر است. جدا هنرمند حرفهایست.
داشتن چالش با بازیگران یا هر کس دیگر طبیعی است. بازیگرانی داریم که در همه فیلمها چالش داشتند و گفتهاند نمیتوانی با این فرد کار کنی، آمده در فیلمم و بهتر و راحتتر از همه کار کرده. نه چالش و درگیریای با بازیگری نداشتهام. اختلافنظر بوده اما درگیری؟ نه!
پیش آمده که یک مدت با بازیگرانی خاص کار کرده باشم و بعد دیگر قسمت نشده که با هم کار کنیم. دلیلش درگیری نبوده صرفا فرصت همکاری مجدد پیدا نکردهایم. مثلا من بهرام رادان را هفتهای یکبار میبینم. بسیار انسان وارستهایست. موقعیت همکاری مجدد بینمان پیش نیامد. یکی دو مرتبه ما خواستیم کار کنیم ایشان پروژهی دیگری مشغول بودند. در مورد دیگر بازیگران مثل گلزار هم پیش نیامد. این نیست که بینمان مشکلی وجود داشته باشد.
با تمام تفاصیل گفته شده، چن دسالی است سینمای ایران بازیگری با عنوان سوپراستار معرفی نکرده.
سوپراستار باید آنی داشته باشد که وقتی نقشی را بازی میکند بدرخشد. البته مهمتر از سوپراستار، قصه و داستان است. مثلا فکر میکنید چرا گلزار 6 یا 7 فیلم بازی میکند اما اتفاقی برایش در سینما نمیافتد. چون فیلمها آن لازم را نداشتند. هر کسی میآمد کما را بازی میکرد سوپراستار میشد. قرعه به نام گلزار افتاد و فیلم جاودانه شد. البته منظورم این نیست که از کنار خیابان کسی را بیاوریم تا بازی کند. کسی که زمینهی بازیگری دارد در داستانی که آنِ بازی داشته باشد دیده میشود.
من مخالف ایدهی «چوب را بازیگر کردن» هستم. بازیگری استعداد در کنار تخصص و دانش است. منظورم از دانش این نیست که دانشگاه رفته باشد. چون ما اصلا نمیتوانیم سواد را از دانشگاه جدا کنیم. دانشگاه تخصص میآورد، سواد نمیآورد. جز یکی دو رشته. مثلا کسی برود الهیات یا فلسفه بخواند قطع به یقین سواد میآورد. اما شما دکتر فوق تخصص مغز شوید، معلوم نیست سواد داشته باشید، در این مورد تخصص دارید.
سواد از تحقیقات، مطالعه، معلومات و تجربه میآید. به طریق اولی در سینما هنوز کسی را ندیدم که تخصص سینمایی داشته باشد و آدم ارزندهای باشد. آدمهای ارزنده در سینما زیادی داریم. دکتر، فوق دکتر اما مرتبط با سینما نیست. مثلا آقای مهرجویی، خدا رحمتش کند، دکترا دارد؛ اما دکترای جامعهشناسی است. آقای سینایی هم همینطور تخصصشان چیز دیگری است به سینما ربطی ندارد.
سینما خواندنی نیست. سینما یادگرفتنی است. اما خواندنش این است که پیرامونش جامعهشناسی و روانشناسی و مطالعات ادبیات و الهیات داشته باشی. مجموع اینها در کنار سینما برای افراد سوادآفرین میشود.
آن زمان شناخته شده نبودید.
نمیخواستم بشناسنم. تا سال 72 یا 73 نمیگذاشتم کسی بشناسم. هیچ وقت نرفتم بگویم من چه کسی هستم یا خانوادهام چه کسانی و کجا هستند. آن موقع که قبل از انقلاب پدرم در راه انقلاب هزینه میکرد؛ آنها کجا بودند. اولین گریمور زن در سینما را من آوردم. تا سال 65 مردها گریمور بودند. 22 ساله بودم. به عبدالله اسکندری گفتم این خانم را خانم گریم میکند. مهین نویدی اولین گریمور زن سینما بود. اما هرگز در شخصیت آدمها فضولی نمیکنم. کلا ترور تفکر از منظر قرآن حکمش قصاص است. چون فیزیک به خودی خود ارزشمند نیست. بر اساس منطق قرآن و منطق اهل بیت که امام صادق در راس آن قرار میگیرد، فکر و اندیشه است که ارزشمندیِ افراد را محک میزند. البته این منافاتی با لذت بردن از دنیا ندارد. راه حلال و حرام همه چیز وجود دارد.
جالب است که با وجود زمینههای مذهبی تا به حال از شما فیلمی با تم مذهبی ندیدهایم!
برای اینکه اهل نمایش نیستم. آقای مطهری 50 سال پیش که من پای منبرشان بودم، گفتند روضهخوانی دروغ است. (منظورشان همان کتاب روضهالشهدا بود) امروز بگویید آن روضهها دروغ است خفهتان میکنند. ما ذکر مصیبت داریم اما روضه نداریم. در هیچ برههای از تاریخ امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام رضا که بسیاری از مسائل عزاداری را از ایشان داریم، امام عسکری، هیچکدام از این کلمه استفاده نکردن. سید رضی و سیدبن طاوووس که از بزرگان شیعه هستند، خواجه نصیرطوسی یک کلام در این مورد صحبت نکردند. در کل اگر بخواهید از 60 تا 70 فیلمم 30 تا فیلم امام حسینی به شما نشان میدهم. جنس نشان دادن من با بقیه متفاوت است. من از پدرم چیز دیگری آموختم. اسلام و امام حسین از تو عمل میخواهند، نه نمایشی بودن.
برگردیم به سینما. با توجه به سبقهای که در سینما دارید، بد نیست نظرتان را در مورد یکسری اهالی سینما بدانیم. اسم میبرم و لطفا کلیشهای پاسخ نکنید.
محمدرضا شریفینیا؟
شریفینیا انسان شریفی است. منتها جاهطلبی به بیراهه بردش. این چیزهایی که راجع به شریفینیا میگویند همه دروغ است.
فریبرز عربنیا؟
یک کار با هم انجام دادهایم. اما به دلم نچسبید. البته خیلی راحت میآمد سر کار. فیلم «عطش» بود. یک روز ده دقیقه دیر آمد. کار را تعطیل کردیم.
ابوالفضل پورعرب؟
پورعرب از رفقای خیلی خوب من است که در چهار فیلم من بازی کرده. این فیلمها جز کارهای خوب ابوالفضل است. انسان شریف، درست، بازیگر، باسواد، توانا و به دوستی با او افتخار میکنم.
رضا کیانیان؟
رضا کیانیان از رفقای نزدیک من است. خیلی دوستش دارم. در یکسری مسائل با هم اشتراک نداریم. اما بسیار انسان شجاعی است. بسیار از کیانیان خوشم میآید. در خیلی از مسائل با هم، همافقیم. رفیق ششدنگم است.
میشود گفت اگر 5 تن آلسینما (به قول خود آقای کیانیان) را فاکتور بگیریم، میشود به دلیل بازیهای خوبشان که خودشان هم گفتهاند به عمد بازیام را یادآور زندهیاد عزتالله انتظامی انجام میدهم، ایشان را جز نفرات برتر سینمای ایران دانست.
میتوان غیر از آن 5 نفر هم اسمش را آورد. بازیگر توانمندی است. البته بازیگر نیست، نقشآفرین است. همه میتوانند بازی کنند. ولی رضا کیانیان از معدود بازیگرانی است که نقش آفرینی میکنند. مثل مرحوم آتیلا پسیانی. اینها نقشآفرین هستند. نقشآفرینی کار هر کسی نیست. قبل از انقلاب فقط یک نفر نقشآفرین بود. آنهم بهروز وثوقی بود. آن زمان نمیتوانستی به کسی بگویی نقشآفرین.
فرهاد اصلانی. که البته جز بازیگران مورد علاقه شماست.
با احترام! کسی قبل از «زندگی خصوصی» به ایشان نقش اول نمیداد. حتی قبل از فیلمبرداری آقای علیخانی و فرج حیدری که فیلمبردار بود با نقش اولی اصلانی مخالف بودند. من تشخیص دادم ایشان نقش اول باشند و پای این تصمیم ایستادم و همه بعدا تایید کردند. تنها زمانی که فرهاد اصلانی در جشنواره فجر جایزه گرفته همین فیلم «زندگی خصوصی» بوده.
پرویز پرستویی؟
فوقالعاده است. او هم از نقشآفرینهاست. از انسانهای خوب روزگار است که دارد برای خودش باقیات و صالحات و درست میکند. دنبال امور خیریه است. پرویز مشتی است. از اول انقلاب با هم رفقیم. با هم کار نکردیم اما خیلی با هم رفیقیم.
کیومرث پوراحمد؟
سه روز قبل از فوتش، در ایام عید، برای تبریک عید با من تماس گرفت. در ماشین بودم و خانمم همراهم بود. گفت ای کاش در سینما چهارنفر مثل تو داشتیم، سینما درست میشد. هر بار که گفتوگویی انجام میدادم امکان نداشت با من تماس نگیرد و از این دست صحبتها نکند. همیشه تشویقم میکرد. هنوز خانمم آن جملهاش را میگوید.
آیا اتفاقی که برای ایشان افتاد را باور میکردید.
شاید اگر سه چهار روز قبلش با من تماس نداشت خیلی بهم نمیریختم. اما تماسش باعث شد با اعلام خبر مرگش دیوانه شوم. همین سه چهار روز پیش از واقعه تماس گرفته بود. پوراحمد به مرگ طبیعی هم که فوت میشد شوکه میشدیم. ایشان هم کارگردان ارزندهای بود و هم مرگ زود هنگامش حیف بود.
کارگردانی هست که دوست داشته باشید با ایشان کار کنید.
دوست داشتم میتوانستم با ملاقلیپور کار کنم. «کما» را اول قرار بود او بسازد. گرفتاریای پیش آمد، قسمت نشد. با قریب به اتفاق فیلمسازان کار کردم. با خانم بنیاعتماد هم دوست دارم کار کنم. فیلم «زیر پوست شهر» را خیلی دوست دارم و فیلم دلخواه من است. الان خیلی حضور ذهن ندارم. اما علاقهمند به کار با آقای مسعود کیمیایی هم بودم.
همیشه انتظار میرفت محمدحسین فرحبخش در ورود به پلتفرمهای فیلمسازی پیشرو باشد. با توجه به رونق نمایش خانگی چرا از فرحبخش اثری در نمایش خانگی نمیبینیم. آیا تعمدی برای ورود پیدا نکردن در نمایش خانگی دارید.
من دستورپذیر نیستم. وقتی بخواهم کاری بکنم خودم باید تصمیم بگیرم. در نمایش خانگی بودجه را کس دیگری میدهد. در این صورت وقتی کسی با من به اختلاف بخورد و برود پیش صاحب پلتفرم، آنها به خاطر سرمایهشان من را کنار خواهند گذاشت. من همچین کاری نمیکنم. دستورپذیر نیستم. تهیهکنندهها اغلب حقالعمل کارند. من حقالعمل کار نیستم.